اندر باب شم شرلوکی اینجانب

ساخت وبلاگ

از همان دوران طفولیت که کشاندن رأس  به هر عمل من جمله اعمال یوميه اینجانب بود که به خاطر سر خوره زیاده از حد همیشه کتاب های دو سال جلوتر را نظر کردندی كلهم اجمعين معلول اشنایی بسی زودتر با دروس یومیه دیگران بود که این ذات را ارضا کنند که بزرگان چه میخوانند و با چه سرکارند.

فلش بک - ۱۳۸۶ - ۱۳۸۹
ای بسا به همین خاطر بود که اینجانب دندان طمع فشارندی و طی دوسال دو مقطع را به شمایل قرائت الپرتابه ای (جهشی) خواندندی و به قول یکی از یاران یه دی ماهی ۷۷ ی ناقابل پیش بینی در ۹۴ به دانش سرا رفته...
همه این صورت ها زین خاطر بود و است و خواهد بود
:)طبع سیری ناپذیری دانستن و سردراوردن(:

فلش بک - ۱۳۸۸
از ان جا که طبع سیری ناپذیری دانستن در ذات ما موکد شده و راهی به برون از این تن نحیف ندارد اینجانب به مساوات کار ها و جایگاه ها و جایگشت ها تلاش همی کردی تا از سر ازکار مردم در اوردی
ای بسا این علاقه در مطالعه کتاب های شرلوک هلمز یا خواندن ضمیمه تپش روزنامه جام جم در طبع ما مئکود(مأکود)شده باشد كه ان ايام چهارشنبه ها خنده بر لب  شادی بر روان و رخی که بحرى از اشتیاق بود به سوی دکه روزنامه فروشی جنب ترمینال رفته و همی روزنامه رو خریده و به غذاخوری  کناریش رفته و با شوق بسیار مشغول خواندن قتل و طلاق و دزدی و کلاهبرداری مردم شده
دست تقدیر دوباره مرا به همان  میرساند که رخ اشنایی به باهوش مردی به اسم شهاب دهم و همراه با او داستان های پلیسیش که هر جهارشنبه قسمتی از ان به پرینت میرسید رو حل کنم...


فلش بك - ۱۳۹۰-۱۳۹۳
اینجانب با بهره گیری از خصوصیات کاراگان حاذق و وارد به تهیه یک دفترچه یادداشت مبادرت کرده و ویژگی ها و خصوصیت ها و دریافتی ها از مردم اطراف که یومیه با ایشان مرتبط بوده را یادداشت کرده که نشاید تکرار کنم بدین سبب بوده
》ارضای طبع سیری ناپذیری دانستن《


فلش بک - ۱۳۹۳
رسیدن به کورسهلیزی به اسم کنکور به مثابه خروج از شم پلیسی اندرون من بود خب الحق نه که اینطور نبود
نشان به این نشان که اینجانب شب قبل از کنکور با دیدن صورة المتحرک شرلوک هلمز به سرانجام رساندم ؛(

فلش بک - ۱۳۹۴
کنکور را همی دادندی و معلمی رایانه دانشگه رجایی قبول شدندی که ناگه موجه شدم که نیمه دوم اجازه الورود به دانشگاه داده میشود و اینجانب از فرط ساعات که به خاطر سرما فرصت جولان را در خارج از منزل نداده و از بیکاری به تنگ امده ناگه به خاطرم خطور کرد در خبازی محل به کار مشغول شوم دیدگان را باز کرده با داده های جدیده ای از خلق الله روبرو بوده من جمله مقدار نان بردنی که در روز های زیاده و در روز های کم بوده و من جمله بیشتر برای ساعت رفت و امد به خبازی ...
اینجانب در مواردی دانسته هارا با مشتری ها در میان گذاشته  و از صحت ادعای خویش اطمینان می جستم ؛)


فلش بک - یک ماه پیش
همانا زمانی که امتحانات ترم به نقطه الاوج خود رسیده ارامش را ناگه در شرلوک میدیدم به همراه او شبی را که در امتحان فردایش میسوختم را به اخر میرساندم (امتحان مدار+انقلاب) و ای بسا که نگویم چهار و اندی فصل سه قسم را در هنگام امتحانات به اتمام رساندی

فلش بک نمیخواد ؛)
شرلوک را که  می نگرم فردی که مطلع شدن از ترکیب موی روی لباس و چربی دور دهن و دستمال کثیف یک نفر و خواندن اعمال چهل و هشت ساعت پیشش برایش چون اب میل کردنی بیش نیست یا در کلاه یک نفر کل حیات نابسامان او را ظاهر میسازد به این فکر فروبرده میشوم اگر حضرت عالی یا من همچین خصوصیت جالب الوجه ای داشته باشیم چه باحال میشود فی الواقع بدین سبب همیشه دوست داشتیم که فردی به مثابه شرلوک شویم
به عنوان مثال در نگاه اول که تو رو مینگرم چشم هایت را  نگاه کرده چشم ها میتوانند خواب فرد و اتفاقات شب پیشش رو پیشبینی کند بعد با عرض معذرت لبان و دور دهان که قطعات پازل را کامل خواهند کرد.
زان پس که من مثال هلمز نیستم که پرونده های جنایی همراه باشم سعیم بر ان بوده از نشانه های یومیه و معمول که میبینم نگزرم (نگذرم) مثال لست سین که مقوله ای بسی مهم و حیاتی می باشد و نباید به سادگی از ان گذشت و عمری باقی باشد در رساله ای دگر به رازانگاری ان خواهم پرداخت.
 بماند که شم شرلوکیم بدان ساحت نرسیده که لست سین رسنتلی را راز اندازی کنم ؛)
نکتی که تا جا نماند برایتان نقل کنم این است :
"گویی که این خواندن در مواردی خطا باشد اما در مواردی صحیح النتیجه می باشد که کفه جواب های صحیح ثقل تر است برا اینجانب ؛)

پنج سال...
ما را در سایت پنج سال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raminkhaledian بازدید : 118 تاريخ : جمعه 16 شهريور 1397 ساعت: 2:29