کنکور

ساخت وبلاگ
راستی این چه سیاه چاله ای هست که بهترین سال های عمر یک نفر را در خود می بلعد و در اخر هم با استرس و دلشوره ای بسی فراوان به پایان میرسد

که در صورت ناکامی دختران را به آغوش همسرانشان و خانه داری

و پسر هارو هم به بهانه مرد شدن به اجباری میفرستند ...

کنکور فی النفسه باعث گذشتن از خیلی چیزا و انجام اعمالی میشود که مورد تعجب دیگران خواهد شد...

هم دوره ای را میشناسیم که زمانی که پشت کنکور بود مو ها و ابرو های خودش رو زد تا چیزی تمرکزش را بهم نزند و درس بیشتری بخواند

یا دیگری که اتاقش رو سفید رنگ خالص کرد و حتی فرش ها رو هم از اتاق جم کرد ....

کمی به خود بپردازیم...

فی الواقع قبل از این که به کنکور برسیم دو چیز را خیلی دوست داشتیم

۱-خواندن کتاب های علمی و رمان و پلیسی

۲-فوتبال

با رسیدن به کنکور مجبور شدیم از هر دو دست بکشیم

و با خود عهد می کردیم بعد از کنکور هر روز کتابی تازه میخوانیم و انقدر فوتبال بازی میکنیم تا جانمان از جانب پاهایمان درمی آید

کنکور تمام شد و تابستانم امد اما دیگر در ان عادت نبودیم هر چن که حسرت ان لذتی که از مطالعه و بازی می بردیم هنوزم در این خاطر موجود می باشد...

یک طلبه کنکوری نان خشک خوردن ، تفریحی بسی عالی برایش محسوب میشود گر درس خواندنی پشتش نباشد خالی من اللطف نیست که اشاره کنم که اینجانب در شب های پشت کنکوری برای اینکه بتوانم با درس همراه شده بخصوص مسائل خوفناک فیزیک و ریاضی

کتاب در پیش خود گذاشته و تلویزیون را روشن کرده و ان را روی کانالی گذاشته و به درس مشغول شده و شاید جای بسی تعجب باشد که در ان تایم که گوش هایم دنبال تلویزیون بود مشتق و انتگرال را هم میگرفتم و نشاید که ذکر کنم حتی فوتبال های که به صورت ضبطی هم پخش شده را دنبال میکردم...

برای《همه چیز انجاست》و《افسانه خورشید و ماه》و《شمعدونی》که الان در خاطرمان بسیار سریال هایی چرت مینمایند طوری لحظه شماری کرده که ای کاش زود تر ساعت ۹ شود چشمان به تمثال ان ها بیوفتد...

خب از شانس خیلی عالی ما کنکور ما دو هفته زود تر برگزار شد این جانب چنان غرق در درس و کتاب بودم که ساعت ۱۰-۱۲ شب اخر به مطالعه دین وزندگی و الباقی ان روز رو به مطالعه زبان پرداختم تا حتی ثانیه ای را از دست نداده باشم

ات تیس تایم یک کوستشن را مطرح بنمایم

چه تعداد از طلبه هایی که در دوران دبیرستان بسیار سخت کوش بودند در دانشگاه هم به سخت کوشیشان ادامه دادند ؟؟

خب درصدشون به انگشتای دست نمیرسد

کثرتا که درس هارو صرفا برای کسب نمره شایسته نه خیلی خوب میخوانند و انگیزه ای برای قرائت بیشتر کتب ترمیه ندارند

 چنین اسیرانی در دوره ترمک بودن نزول میکنند

 م.ص یار چن ساله ما که هنوزم به ارزش گذاشتن به دروسش انگیزه ای ندارد و راه بی توجهی را پیش کشیده چون میداند بی توجهی کشنده ترین سلاح می باشد ...

یا س.م که با تکیه بر شانس عالی خویش که درس هارا پاس میکند ...

طلبه روایت ما انقدر زیر فشار های جسمیه و روحیه ناشی از درس شکسته میشود که آنگاه به دانشگاه می رسد گویی ناگه رها میشود علت کله شقی خیلی از ما در ترم های اول به همین خاطرست اخر هم که از دانشگاه بیرون می اییم و جز مدرکی که خودمان هم ازان سر در نمی اوریم جیزی نصیبمان نمیشود ...

روزای اولی که چارت درسی خودمان را نظر میکردیم به چیز جالبی را کشف کردیم :

کل واحد هایی که به درد ما برای ورود به محیط کار میخورد به ۴۰ تا نمیرسد انگاه پی بردیم که کل دانشگا رفتن ما صرفا یک پروپاگاندای ساخته شده به ید مسئولین هست تا مرضی نفس خویش و closer دهن اطرافیان باشیم

گویی مسئولین هم ازین ناراحت نیستند و الا حداقل واحد های تخصصی را بیشتر واز حجم واحد های عمومی و پایه کم میکردند...

به دانشگاه که میرویم درسخون به مثابه یک فحش .... حساب میشود که همگی در صدد انیم که کسی زبانش به ان برای ما نچرخد کسی که درس کمی خوانده بسیار جذاب و کسی را که در این عرصه ساعی و تلاش گر باشخرخون لوس و پلاس استادا....

م.ا یکی از دوستانمان در ترم اول معدلش ۱۹.۸۵ امد و الان بعد از سه ترم او را با دلیل یا بی دلیل به باد استهزاء گرفته و او هم عجیب برائت میجوید و درصدد توجیه ان برمیاید...

ریشه یابی مشکل کار ما نیست شاید نظری فی الفور داشته باشیم ولی مطمئنا یک جای کار صحیح نمی باشد....

در اخر هم یک توصیه :

رتبه کنکور یک عدد در حیات جاریه شما میباشد بدون هیچ ابایی ان را به بقیه بگویید چون حاصل خود واقعی شماست در ضمن منتظر عکس العمل بقیه ننشینید چون

اگه خوب باشید

عده کمی خوشحال و عده ی زیادی ناراحت ...

و اگه بد باشد

عده کمی ناراحت و عده زیادی خوشحال میشوند

پنج سال...
ما را در سایت پنج سال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raminkhaledian بازدید : 110 تاريخ : جمعه 16 شهريور 1397 ساعت: 2:29