اقای محمدی نماینده قشر اعظمی از میانسال های ایرانی است
درست مثل پوستر همین نوشته :بسیار معمولی وساده
اقای محمدی یک کارمند ساده است و 50 سال از زندگی بسیار معمولی خود را گذرانده است
در این هجویه به گفتن برخی از بدیهیات و عادت های زندگی او می پردازم
نوعی نیش زبان به زندگی بسیار معمولی این افراد
شاید خود از زندگی خود لذت می برد و مشکلی با ان ندارد اما از دید من که در اولین سال های دوره ی جوانی زندگیم هستم بسیار مسخره می نماید
نکته مهم تر اینکه این روایت ها همان چیزهای است که معمولا به چشم می بینم شاید کمی هم اغراق در ان صرف شده باشد
در شامگاه سال 45 به دنیا می اید
اسمش را علیرضا محمدی می گذارند او از بچگی عاشق فوتبال بازی کردن بود
در مدرسه معمولا لقمه خودش را با دوستش نصف میکرد
او خیلی باهوش نبود و به لطف ان دوران ایران توانست با مدرک دیپلم بدون هیچ استعداد خاصی سرکار برود
و توانست در دهه هفتاد زن بگیرد
مهریه مریم زن اقای محمدی 14 سکه بود
اقای محمدی دید فراماشینی از همان اول زندگی مشترک به جهیزیه خانمش داشت
طی سالهایی حوالی دهه ۷۰، شبها قبل خواب پریز تلویزیون و ویدئو رو از برق میکشیده، تا خراب نشوند.
وقتی مخلوط کن و ابمیوه گیری مد شد یک دست از ان ها خرید و روی اپن اشپزخانه قرار داد
در اواخر دهه هشتاد پیکان 73 خودش را می فروشد و یک پژو 405 میخرد و طبعا تا اوایل دهه نود هنوز پلاستیک های ان را نکنده بود
ﺁﻗﺎﻱ محمدیﺁﺭﺍﻳﺸﮕﺎه نمیرود، ﺯﻧﺶ ﻣﻮﻫﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﻟﻜﻦ میزند.
ﺁﻗﺎﻱ محمدی ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺍﺳﺖ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﭘﻮﻝ ﺁﺏ معدنی داد، ﺑﺎﻳﺪ تشنگی ﻛﺸﻴﺪ ﺗﺎ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ.
«ﺍﯾﻦ اصلهها، ﺧﻮﺏ ﮔﺮﻓﺖ ﻣﻨﻮ!» ﺁﻗﺎﯼ محمدی میگوید، پس از خوردنِ ویسکی.
شوخی آقای محمدی فشار دادنِ دست موقع دست دادن است.
اقای محمدی وقتی برای اولین بار دلستر خورد احساس مستی کرد او هم اکنون عاشق نوشابه زرد است
«تو این گرما فقط آبدوغ میچسبه!» آقای محمدی گفت به خانمش. بعد خورشت قیمه خورد، با نوشابه زرد.
ذهن اقای محمدی تنوع پذیر نیست برای همین به همه فروشگاههای زنجیرهای میگه «رفاه».
آقای محمدی به شلوار جین میگه «لی».
آقایِ محمدی شبها لخت میخوابید، تا قبل از زلزله بم.
آقای محمدی دو خط موبايل دارد، يک خط برای همه و يک خط برای كثافت كاری بيرون زندگی متاهلیاش.
آقای محمدی هر دو هفته يکبار جمعهها، همه كفشهای خانه را روی روزنامه واكس میزند.
اقای محمدی هر پنجشنبه با رفقا الكل سفيد میخرند و سنايچ آلبالو. میخورند تا بالا بیاورند.
برای اقای محمدی کوچکترین چیزی از دنیای تکنولوژی مشکل است و بسیار سخت میتواند خودش را با آن وفق دهد او برای نصب تلگرام پیش برادرزاده خودش میرود
اقای محمدی در تلگرام آمدنیوز را دنبال میکند و خبر های ان را با شوق خاصی در مهمانی ها می خواند
شبهایی که آقای محمدی فیش گاز رو با تلفن پرداخت میکنه اعتماد به نفس میگیره زنش اورا تحسین کرده و زناشویی خوبی خواهند داشت
چند روز پیش نرم افزار آپ را نصب کرده و تصمیم دارد در مهمونی امشب برای باجناقش در موردش حرف بزند
او پیامرسان داخلی نصب نمی کند چون معتقد است که از او جاسوسی میشود
ولی هنوزم از یک موبوگرام قدیمی که حالت روح دارد استفاده میکند
جدیدا اینستاگرام نصب کرده و شب ها ساعت 3 به بعد وارد ان میشود و دنبال خانم های مطلقه میگردد
پرویز پرستویی را فالو کرده و او را فردی اگاه می پندارد
او از برادرزاده ش می خواهد استوری گذاشتن را به او یاد دهد و همزمان که سهیل برایش توضیح میدهد رو به برادرش میکند و میگوید :بچه های نسل جدید خیلی باهوشه
• آقای محمدی معتقد است لپتاپ وسیله مفیدی است، چون در قطار هم میتوان با آن کار کرد.
در اوایل دهه هشتاد او یک کامپیوتر رومیزی برای دختر 10 ساله ش میخرد و بعد از کار کردن دخترش چک میکرد که حتما روکش پارچه ای را بر روی باند و کیس و نمایشگر کشیده باشد
آقای محمدی موقع برداشتن خرما در مجلس ختم، سعی میکند غمگین به نظر برسد.
یکی از شیطونی های اقای محمدی این است که وقتی فاتحه می خوانند او چیزی نمیخواند
ﺁﻗﺎﯼ محمدی ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺒﺎﻧﻪﺭﻭﺯ ﻣﺴﺘﻨﺪﻫﺎﯼ ﻧﺸﻨﺎﻝجیوگرافی ﻭ تحلیل های ابکی BBC و مسعود بهنود رو ﺑﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﮐﺴﻞ ﻧﺸﻮﺩ. ﻣﻐﺰﺵ ﺑﺨﺶ ﮐﺴﺎﻟﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ .
هرازچند گاهی به چاک سینه فرناز قاضی زاده نگاه میکند
ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻧﯽِ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﻪ ﺁﻗﺎﯼ محمدی «ﮔﺸﺖِ ﻧﺎﻣﺤﺴﻮس» ﺍﺳﺖ. ﭘﻠﯿﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ، «ﺍﻋﻤﺎﻝِ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺑﺸﻦ!» ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﺵ ﺍﺳﺖ.
از دیدگاه او منوتو شبکه مفیدی است و مستند های ان را دوست دارد
سالومه سیدنیا از احترام خاصی نزد او برخوردار است
وقتی مهمان می اید او معمولا کانال رو عوض میکند و bbc می بیند
نشنال جئوگرافی را دوست دارد و خود را علاقه مند به بیگ بنگ نشان میدهد البته این به خاطر ان است که دوست دارد باهوش جلوه دهد هر چند از ان خیلی سر در نمی اورد
هفته پیش یه مستند در مورد پروستات از نشنال جِئوگرافی دیده و کمی نگران شده ترسیده
به توصیه زنش امروز رفته ازمایش داده
آقای محمدی امشب از آزمایش پروستات با هیچکس حرف نزد. روی کاناپه، چند ساعتی، خیره موند به کانال نشنالجئوگرافی.
ادامه دارد ....
پنج سال...برچسب : نویسنده : raminkhaledian بازدید : 100