میوزیک

ساخت وبلاگ

موزیک هنوز تاثیر گذارترین هنر دنیاست
راستش دوست ندارم رستورانی رو که از غذاهاش لذت میبرم رو به کسی معرفی کنم
یا جایی که پیاده روی اونجا لذت بخش باشه رو با کَس معمولیی برم
برای همینه اگه کسی بگه این چه موزیکیه که گوش میدی خیلی به حرفش گوش نمیدم و سعی میکنم یه هندزفری پیدا کنم

شاید واسه اینه یکم حسودم 

طبعا اگه حق انتخاب برای خودم را داشتم چیزی جز موزیسین نمیتوانست انتخاب اول من باشد 

توی یه قسمت از house of cards یه دیالوگ بود بعد اینکه طرف بین پول و مقام پول رو انتخاب کرد، کوین اسپیسی رو کرد به دوربین و گفت: اون احمق میتونست قدرتمند بشه ولی ترجیح داد فقد یه پولدار باشه.

کسایی که تو کار موزیکن قدرتمند ترین آدمای دنیان. همه به اونا احتیاج دارن.
از رئیس جمهور و عضو سنا و مجلس و هر کوفتی هم که باشن تهش به موزیک احتیاج دارن.
این احتیاج به موزیک بود که کاری کرد روحانی تو مناظره ها هی از شجریان بگه، رئیسی بره تتلو رو ببینه. چون فهمیدن که مردم هم به موزیک احتیاج دارن.
کاش موزیسین بودم.
حداقل ساز بلد بودم تا هروقت دلم میگیره چشمامو ببندم و خودمو غرق کنم تو موزیک.
کاش میتونستم رپ کنم تا هروقت از اوضاع خسته شدم قلم و خودکارمو در بیارم و بنویسم، برم استدیو و تمام حسمو پشت میکروفن داد بزنم.
تک تک سلول هام از آهنگ های هیچکس و حصین لذت میبره، از اینکه میبینم یه سبک هست که از دل مردم واسه مشکلات مردم میخونه حال میکنم.

از وجود کسایی که تلاش میکنن برای تکراری نشدن و خلاقیت تو موزیک هاشون لذت میبرم
با داریوش بغض میکنم، با ابی پیاده رویی میکنم، با هایده مست میکنم، با چاوشی عاشق میشم، با سیاوش لحظه لحظه هام پر میشه. من به این لعنتی محتاجم. نه من، کلی آدم دیگه به این موزیک لعنتی محتاجن
پول تونسته برام لذت بخش باشه ولی ارضا کننده نه
من همیشه دنبال قدرت و احترام با هم هستم و بودم و خواهم بود
درست مثل یه موزیسین

از دانشگاه بر می گشتم سوار تاکسی شدم
تو تاکسی راننده طبق معمول همیشگی شروع کرد به غر زدن راجع به وضع کشور، راست هم میگفت. اوضاع خیلی بد شده ولی من واقعا حوصله حرف زدن نداشتم، هندزفریمو گذاشتم تا برسم ته خط
دم مترو پیاده شدم
تو مترو داشتم میومدم سمت خوابگاه، هندزفری تو گوشم بود و حواسم جای دیگه،دست یکی خورد به شونم، سرمو آوردم بالا دیدم یه جوون هم سن خودم است. هندزفری در آوردم گفتم جانم؟ گفت جوراب نمیخوای؟ 4 جفت 5 تومن، گفتم نه ممنون. از مترو اومدم بیرون
حوالی بهارستان پیاده شدم و رفتم از مغازه خرید کنم، یه سری چیز میز برداشتم. صاحب مغازه حساب کرد، بعد گفت نه. اشتباه شد، چرا انقد گرون شد. دوباره حساب کرد گفت مثکه همینه، انقدر همه چی گرون شده خودمم باورم نمیشه گاهی اوقات مبلغ رو.
با یه حالتی که انگار چیزی نشنیدم کارت رو دادم بهش و کشید.
تو خوابگاه کسی نبود و چراغا خاموش
رو تخت ولو شدم هنوزم اهنگ داشت پلی میشد
انگار یک لحظه زمان ایستاد
پلیر به کار خودش ادامه داد..

تو در مسافت بارانی
و من درشکه ای از اشکم
و اشک شیهه ی کوتاهی
من و تو آخورمان مرگ است
ازین درشکه بیا پایین
تو نیز شیهه بکش گاهی...

پنج سال...
ما را در سایت پنج سال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raminkhaledian بازدید : 99 تاريخ : پنجشنبه 9 اسفند 1397 ساعت: 9:18