پنج سال

ساخت وبلاگ
اگر مارول یونیورس رو دنبال کرده باشید که بعید میدانم به کودک درونتان بعد از سیزده سالگی بهایی داده باشید بر خلاف منهر کاراکتر صحنه ای داره به اسم کانون اونتجایی که همه ی معادلات عوض میشهمثلا دست گرفتن چکش تور توسط کاپیتان آمریکا در اندگیماگر جامعه ایران بعد از انقلاب را مارول یونیورس درنظر بگیریم دهه هشتاد کانون ایونت جامعه ایران بوددهه شصتی هایی که با الگو برداری از مرغداری های کثیر الولد از فرج مادرشان [در بکگراند قبیض پدرانشان دیده میشود] به زمین افتادند با خود خرده فرهنگ های متفاوتی را به جامعه اوردنددر دهه هشتاد این نسل به اوایل دوره جوانی خودش رسیداصلاحات با هنرمایی خاتمی با عبای مرتب و تمیزش ارمان و هویت این نسل شدفضای بسته فرهنگی ایران دو دریچه بزرگ رو به این نسل عرضه کرددانشگاه آزاد و ایرانسلدو محصول بزرگ سیاست گشایش فضای اجتماعی اصلاحاتآب پشت سد در تمام این سال‌ها به دنبال آن بود که از هر درز و سوراخ سنبه ای استفاده بکند و از حجم فشار طاقت فرسای درونی اندکی بکاهد لذا طبیعی بود که از فرصت استفاده کرده و ازین دو دریچه کوچک بازشده جریان آب بسیار پرفشاری خارج شود.این جریان باعث تحولات اجتماعی در ظاهر جامعه شد.در این سال‌ها گشت ارشاد تازه تاسیس شده بود. موزیک زیرزمینی(غیررسمی) داشت به طور کامل عرصه سلیقه موسیقیایی عامه مردم رو، که بعد از انقلاب همواره دست موسیقی لس آنجلسی بود، در دست می‌گرفت. تحولاتی در عرصه پاپ به وجود آمده و رپ فارس داشت خود را شکل داده و به مخاطب معرفی می‌کرد. دیگر چشم مردم نه به انتظار نوارهای شوی طنین بلکه به آهنگ‌های جدید خوانندگان داخلی زیرزمینی بود. موسیقی داخلی زیرزمینی در هر دو فرمت پاپ و رپ کامل گوی سبقت را از دست لس آنجلسی ها ربوده بود. در فر پنج سال...ادامه مطلب
ما را در سایت پنج سال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raminkhaledian بازدید : 65 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 13:13

فضا پر از لهیدگی هاست. پر از ساختمان های سر پا خوابیده. پر از دیوار های رنگ و رو رفته نشان از دوره ای در اوج.صدای مذکرها زیر پیاده رو اکو میشود. انگار که استالین پشت بلندگو چند دقیقه یکبار فرمان جنگی صادر کند. موتوری ها پشت تیربار نشسته اند. تاکسی چی ها بمب صوتی میزنند. مسافرها خط کشی در صف brt ایستاده اند. رژه ی گذری های مثل موریانه ریخته شده توی پیاده رو. اداراتی های عروسک کوکی. طبق اصل کارمندی در همه جای دنیا اول و آخر مسیرشان زیرزمین است: مترو. زیرگذر تئاتر شهر.بعضا عجله دارند که زمان بیشتر برای فلاکتشان بخرند.مهاجرهای اسیای مرکزی فیس. دمپایی لا انگشتی پوشیده های ناخن درختی.نگاه خیره آنها به دانشجو های خوش رنگ.پچ پچ های یواشکی با لهجه ی میخی. رومئو و ژولیتی بعضا دیده میشود اما کپی دست چندمش.عاشق همان بهمن دولشان.آنها دنیا را دارند و آگاهن به زعم خودشان. طبقه کارگر فست فودی ها را لیس میزنند. قارچ و پنیر ها غَش میکنند. فلافل ها را می بلعند .نفس بالا نمی آید. فست فود های میز مربایی. جفت پای جگرکی ها را جاخالی میدهند. جگر ها بِشکَن میزنند و مگس ها قر ریز می آیند. کوبیده های لاستیک صفت. قیمت:بیست هزار تومن، اما خاتمی هنوز رییس جمهور نیست. ‏آمال گاه مرده دانشجویان. اصلاح طلبی ‏وقتی مُرد خیلی از آنها را به خاموشی گرایاند هواکش ها افسرده اند. ‏اما مهم نیست  ویتامینه های معمولیِ تمام عیارِ از هیچ چیز بهتر. استراحتگاهِ محصل های دست توی جیبِ پدر.تئاتر شهر کم از فاوِلا ها ندارد.جان میدهد برای اجرای تئاتر های با درون مایه کازابالانکا و بر باد رفته.اما اگر پول آن را نداشتی میتوانی خودت را با نوفل لوشاتو برسانی.متریال بی کیفیت تر با حس قوی تر.میعا پنج سال...ادامه مطلب
ما را در سایت پنج سال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raminkhaledian بازدید : 78 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 13:10

شبی پاییزی در کافه ای در تهران...شرلوک :   موقعیت ساعت سه دو نفر وارد شدن بریم تحلیلواتسون :  حلهشرلوک :  نمره دهی؟واتسون : سیاهه هشت نارنجی هفت و نیمشرلوک :  سیاهه درسته ولی نارنجی تهش هفت و بیست پنجواتسون : چرا؟شرلوک :  از سارا جذابتره ولی از کایلی کمترواتسون :  به نظرم در حد کایلیشرلوک :  نه کایلی اپشنای بهتری داشتواتسون : پس 7.25اهنگی از تتلو در کافه پلی است واتسون به ویتر میگوید آن را به اهنگی از نامجو تغییر بدهدشرلوک متوجه زمزمه قسمتی از اهنگ ترنج توسط دختر مورد نظر می شودبعد ده دیقهشرلوک :  وقتی دختره وارد شد اهنگ تتلو رو شنید به دوستش گفت این کدوم اهنگشه ؟ در حالی که برای نامجو داره هم خونی میکنه دو سبکی که کلا نمیگنجن تو یه کاسه نظرتو چیه؟واتسون : نظر خاصی ندارمسیگارشو در اورد. خودش پیش قدم نشدسیگار کشیدن و به دست گرفتنشو دقت کردی کاملا تابلو بود ناشیهپس از سیگار داره به عنوان نردبون مقبولیت خودش استفاده میکنه برخلاف دوستشواتسون :  استدلال ضعیفیه بازمبعد چن دقیقهواتسون :  با این دیگه اثبات میشهشرلوک :  بگوواتسون :  حرفاشونو گوش دادی؟شرلوک :  کاملا یه گوشم باهاشونهواتسون : دقت کردی وقتی یارو از مهمونی تولد دوس پسرس گفت بلافاصله یه خاطره با همینمضمون با بار مثبت برا خودش گفتشرلوک :  فرضیه ثابت شد دقیقا این همون دوستشه که میخاد از دوستی باهاش برا خودش اعتبار بخرهبعد ده دقیقهواتسون :  وقتی میخنده دقت کن بهشخنده خودشو می پوشونهبه نظرت چه نشونه ای میتونه باشهشرلوک :  دو حالت داره یا اعتماد به نفس درونی رو نداره و یا خیلی دوستی نداشته که باهاش راحت باشهواتسون :  میشه گفت تک فرزندهشرلوک : &n پنج سال...ادامه مطلب
ما را در سایت پنج سال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raminkhaledian بازدید : 85 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 13:10

در مه با قدم های سنگین به پارکی قدم می گذارد تا پنج دقیقه پیش اصلا به این که به این پارک برسه فکر نمیکرداینترو ممکنه شمارو به این اشتباه بندازه که الان قراره سیگاری در بیاره و کامی سنگین در این عصر خفقانی پاییزی را پایین ببردخیر آن مرد 2 بسته ادامس را بالا انداخته و دارد مث یک پستاندار نشخوار کننده عضلات فکش را به فاک میدهدادامس بسیار باد کنش خوب می باشدروی نیمکتی نشسته است به نوعی جالبه که هیچ فکری ندارد و فقط دارد می جودهر ده ثانیه یه بادی در ان پلیمر ها می اندازدحبابی بزرگ در شان دو بسته ادامسهراز چند گاهی رهگذر های پارک با نگاهی عجیب اورا می پایندناگاه فردی رد می شود و به اون زل میزند برای چند لحظه کوتاهی+هی-؟؟+هی؟-با منی؟+اره اون نگاه عجیب برای چی بود-عجیب نبود اقا فقط داشتم نگاه میکردم+چاره ای نیست کمتر کسی میتونه محو استعداد های من بشه------رهگذر میخواهد به مسیرش ادامه دهد-------+هی چرا به من ملحق نمیشی-بله؟+میگم بیا یکم اینجا بشین این هنوز یه بسته ادامس دیگه همراهم هست-مرسی باید به کارام برسم+5 عصر پنج شنبه تو پارک داری تنها با یه هندزفری قدم میزنی فکر نکنم کار خاصی داشته باشی----------مرد ادامس را به سمت زن نشانه می رود---------------زن در ان سوی نمیکت می نشینداوکی خب نشستم+لیمو نعناع یا دارچین؟-لیمو+ندارم-نعناع رو بده+ فقط دارچین دارم-گرفتی مارو؟----------------بعد مدت زمان کوتاهی------------------------+واو یه ترکیب خوب از جذاب بودن و کیوت بودنی-اگه میخای مخ منو بزنی باید بگم کارت افتضاحه+عه لاین بدی بود؟-افتضاح+همینو رایان گاسلینگ میگفت رو اون کار میکرد-خب اون رایان گاسلینگه و در ضمن فکر نکنم هیچ وقت این کلماتو به زبونش بیاره+اتفاقا تو فیلم crazy stupid love ازش ا پنج سال...ادامه مطلب
ما را در سایت پنج سال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raminkhaledian بازدید : 94 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 13:10

دوزخ ماشینیچندی پیش پس از مطالعه ی یکی از نامه های صادق هدایت و اشاره ی وی به گرفتار شدن به دوزخ سارتر فکری ساده و در عین حال خوره وار تمام ذهنم را به خود مشغول کرد: دوزخ چیست؟ نمیدانم چطور شد که ناگهان به ذهنم پنج سال...ادامه مطلب
ما را در سایت پنج سال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raminkhaledian بازدید : 98 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 0:38

بشر خودشیفته هزاره سوم“ ما فقط در برابر خودمون مسئولیم “مسموم ترین تفکر شکل گرفته در بشریت.از نظر کیرکگور در مرحله ی دوم تکامل بشر یعنی بعد از مرحله ی لذت گرایی ( زندگی نوجوانانه از نظر تکامل ) و در مرحله ی اخلاق گرایی ( م پنج سال...ادامه مطلب
ما را در سایت پنج سال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raminkhaledian بازدید : 93 تاريخ : پنجشنبه 28 فروردين 1399 ساعت: 0:38

این روزا شاهد سر در اوردن کمدین ها و طناز های هستیم کسانی که شرایط ابدوغ خیاری کشور براشون دست مایه طنز میشه و از هر چیزی شروع به ساختن طنز میکننشوخی کردن با اختلاس ها قیمت دلار نبود دارو نبود پوشک یا پنج سال...ادامه مطلب
ما را در سایت پنج سال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raminkhaledian بازدید : 110 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 6:15

در تاریخ ایران زمین مهندسان شاخ المنظری من باب دانش زیسته اند و خود را همی به جهانیان اثبات کرده و انچنان که گویی بزرگداشت خواجه نصیر الدین طوسی یا توسی که از شاخ ترین مهندسان و موجودات ان زمان بوده ب پنج سال...ادامه مطلب
ما را در سایت پنج سال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raminkhaledian بازدید : 111 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 6:15

در این بین تقلای پیرمرد را میبینیم که سعی میکند به طریقی یک سوم ماتحتش را روی صندلی ای که کارمندی روی آن جا خوش کرده جا دهد، تقلای احمقانه اش که باعث شده گوشه هایش نمایان شود. منظره ای رقت انگیز... وی پنج سال...ادامه مطلب
ما را در سایت پنج سال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raminkhaledian بازدید : 98 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 6:15

 بی آر تی ولیعصر، ساعت هشت صبح، داخلی) شلوغی معمول سر صبح. جا حتی برای ایستادن نیست. توقف اتوبوس در ایستگاه. سیل جمعیت منتظر در ایستگاه منتظر باز شدن درها. چونان گلادیاتور هایی منتظر فرو ریختن دروازه، پنج سال...ادامه مطلب
ما را در سایت پنج سال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raminkhaledian بازدید : 104 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 6:15